- چار پایه
- چهار پایه
معنی چار پایه - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
کرسی کوچکی که روی آن نشینند چار پایه
چهار شانه
چارتار
قسمتی از چین صفاقی است که دو عضو داخل بطن را بیکدیگر مربوط میسازدپرده ای که اصل آن مزودرمی است و قسمتی از صفاق و رابط بین دو عضو داخل بطن است. توضیح این کلمه بغلط در کتب طبی و تشریحی معاصر به (چادرینه) تصحیف شده است
پایه چراغ آنچه که چراغ را روی آن گذارند، حالت ایستادن اسب هنگامی که هر دو دست خود را بلند کند و روی دو پای خویش بایستد
هر حیوانی که چهار پا (دو دست و دو پا) دارد و غالبا به اسب و الاغ و قاطر و شتر اطلاق شود، جمع چهار پایان
چار پاره، زنگهای کوچکی که رقاصان بهنگام رقص در انگشتان کنند و بتناسب ضرب موسیقی آنرا بصدا در آورند، نوعی رقص که در قدیم معمول بوده، نوعی از گلوله ایست که در شکار با تفنگ بکار می رود و معمولا شکارهای سنگین را با آن می زنند
پردۀ نازکی از پیه که معده و روده ها را فرامی گیرد، ثرب
بلند پایه گرانقدر
وسیلۀ چوبی یا فلزی با چهار پایه برای نشستن یا گذاشتن چیزی بر روی آن
مبتنی بر، بر اساس، طبق، بر مبنای
هر چیز که بچهار قطعه تقسیم شده باشد، هر بیتی که بچهار بخش موزون تقسیم شده باشد و سه بخش اول آن مقفی بود و بخش چهارم تابع قافیه قصیده و غزل است، چهار پاره
پیه انار شحم الرمان